اون روز رو یادته
من چشمام خیس بود
تو چشمات بیتفاوت
من میگفتم دوست دارم
تو میگفتی جدای
من میگفتم تو قبله گاهم بودی جواب خدایم را چه دهم
تو میگفتی :مگر من ازت خواستم
بی نگاه کردن به چشمانم برو نمیخواهم اشک هایم را ببینی
فقط یک چیز :
بدان اشک های که دارم میریزم به خاطره تو نیست فط و فقط به خاطره دل خودمه که چجوری بازیچه دست تو قرار گرفت فقط به خاطره خودمه چون نمیدونم چند سال از عمرم به پای هوا و هوس تو به باد رفت فقط وفقط به خاطره خودم
و
تو بدون که الان برایم غریبه شدی غریبه ای که روزی آشنا بود
و
شاید سال ها بعد وقتی داری از کوچه های تنگ خاطراتت عبور میکنی دختر پژمرده ای را ببینی
و
بگوی
چقدر این دختر برای خاطره هایم آشناست